نوروپلاستیسیتی (Neuroplasticity)
بحث رشد یا عدم رشد مغز پس از تولد همیشه یکی از موضوعات پربحث مفاحل علمی است.باور عام بر این است که مغز پس از تولد رشد نمیکند و سلولهای مسئول انتقال پیام در دستگاه عصبی که نورون نامیده میشوند مانند سایر سلولهای بدن(سلولهای خونی،سلولهای پوششی سطح پوست،…)تکثیر نمیشوند. بحث عدم رشد مغز و تکثیر نورونها میتواند نگرانکننده و ناامید کننده باشد از این نظر که اگر مغز خاصیت رشد ندارد افراد در طول سالهای زندگی مغزی با حجم و جرم یکسانی دارند که تغییر نخواهد کرد.اما تحقیقات هم در پروسهی رشد از نوزادی تا چند سال ابتدایی زندگی افزایش جرم و حجم مغز و هم در بیماری های نظیر آلزایمر کاهش جرم و حجم مغز را اثبات کردهاند.همچنین بهبود در افرادی که طی حوادث به ضایعات مغزی دچار میشوند و قسمتی از مغز آنها تخریب میشود خاصیت ترمیم پذیری مغز را ثابت میکند به عنوان مثال فردی را در نظر بگیرید که به دلیل سکته مغزی توانایی صحبت کردن را از دست میدهد اتفاقی که در مغز این فرد افتاده از کار افتادن یا مرگ سلولهای قسمت خاصی در مغز وی است حال اگر مغز توانایی ترمیم پذیری و رشد را پس از تولد از دست بدهد سرنوشت این شخص ناتوانی در صحبت کردن تا آخر عمر میباشد اما همانطور که در تحقیقات ثابت شده و به احتمال زیاد خود شما افرادی را میشناسید که پس از چنین حادثهای دوباره تا حدودی توانایی تکلم (یا هر توانایی از دست رفته را)بوسیله تمرینهای خاصی بدست میآورند.
نوروپلاستیسیتی به توانایی مغز در تغییر و سازگاری اشاره دارد. این فرآیند به مغز اجازه میدهد که با یادگیری، تجربیات جدید و حتی آسیبها خود را بازسازی کند. به عبارت سادهتر، وقتی ما چیزی جدید یاد میگیریم یا مهارتی را تمرین میکنیم، ارتباطات بین نورونها (سلولهای عصبی) در مغز تقویت یا تغییر مییابند.
انواع نوروپلاستیسیتی:
- نوروپلاستیسیتی عملکردی: این نوع تغییرات به توانایی مغز در جبران آسیبها و تغییر در عملکردهای عصبی اشاره دارد.مثل جبران آسیب های ناشی از حوادث یا سکته مغزی. تحقیقات نشان میدهند که مغز میتواند با کمک تمرین و توانبخشی، عملکردهای از دست رفته را تا حدی جبران کند.
- نوروپلاستیسیتی ساختاری: این نوع تغییرات به تغییرات فیزیکی در ساختار مغز اشاره دارد. برای مثال، یادگیری یک مهارت جدید مانند نواختن ساز یا رانندگی میتواند منجر به افزایش تعداد سیناپسها و تغییر در شکل نورونها شود. به طور خاص، پژوهشها نشان دادهاند که افزایش فعالیتهای ذهنی و یادگیری در سنین مختلف میتواند به تغییرات مثبت در ساختار مغز منجر شود.
تعدادی از عوامل میتوانند بر نوروپلاستیسیتی تأثیر بگذارند:
- یادگیری و تجربه: یادگیری مهارتهای جدید، مانند زبانآموزی یا یادگیری یک ورزش، میتواند به تغییرات ساختاری و عملکردی در مغز منجر شود. این تغییرات معمولاً در نتیجه تکرار و تمرین مکرر به وجود میآیند. در واقع، هر بار که فرد یک مهارت جدید را تمرین میکند، الگوهای عصبی جدیدی در مغز شکل میگیرند که میتوانند به بهبود عملکرد و یادگیری کمک کنند.
- آسیب: آسیب به مغز، مانند ضربه به سر یا سکته مغزی، میتواند باعث فعال شدن مکانیزمهای ترمیمی و تغییرات در شبکههای عصبی شود. مغز میتواند با ایجاد مسیرهای جدید ارتباطی به جبران آسیبها بپردازد. به عنوان مثال، در بیماران مبتلا به سکته مغزی، توانبخشی میتواند به مغز کمک کند تا عملکردهای از دست رفته را بازسازی کند و بهبود یابد.
- محیط: محیط غنی و تحریککننده میتواند به تقویت نوروپلاستیسیتی کمک کند. افرادی که در محیطهای آموزشی و اجتماعی فعال هستند، معمولاً تغییرات مثبتتری در مغز خود مشاهده میکنند.
نوروپلاستیسیتی برای یادگیری، حافظه و بهبود پس از آسیبهای مغزی حیاتی است. این پدیده به ما این امکان را میدهد که درک بهتری از فرآیندهای یادگیری و ترمیم مغز داشته باشیم. همچنین، نوروپلاستیسیتی در درمان اختلالات روانی و عصبی نیز نقش دارد. تحقیقات نشان دادهاند که تمرینات شناختی و فیزیکی میتوانند به تقویت نوروپلاستیسیتی و بهبود عملکرد مغز کمک کنند. این امر به ویژه در درمان اختلالات مانند افسردگی، اضطراب و اختلالات یادگیری اهمیت دارد.
بر خلاف اکثر سلولهای بدن مانند سلولهای روده، پوست یا خون که دائماً تجدید میشوند، مغز - و به ویژه مغز پستانداران - همیشه به عنوان یک اندام غیرقابل تجدید در نظر گرفته شده است. اکثر نورونهای سیستم عصبی مرکزی بالغ به عنوان سلولهای کاملاً تمایز یافته ظاهر میشوند. اگرچه مغز بالغ میتواند گاهی اوقات از نظر عملکردی با ایجاد اتصالات جدید بین نورونهای بازمانده، خود را جبران کند، اما ظرفیت زیادی برای ترمیم خود ندارد زیرا اکثر مناطق مغز فاقد سلولهای بنیادی هستند که برای بازسازی عصبی ضروری هستند.
نوروپلاستیسیتی و نقش آن در یادگیری مهارت:
نوروپلاستیسیتی نقش اساسی در یادگیری مهارتهای پیچیدهای مانند رانندگی ایفا میکند. این پدیده به مغز این امکان را میدهد که به طور مداوم با تجربیات جدید سازگار شود، مسیرهای عصبی را تقویت کند و حافظه و تصمیمگیری را بهبود بخشد. با تمرین و تکرار، افراد میتوانند مهارتهای رانندگی خود را بهبود بخشند و به رانندگانی ماهر و مطمئن تبدیل شوند.
زمانی که فردی شروع به یادگیری رانندگی میکند، مغز او در پاسخ به تجربیات جدید و تمرینات مکرر، تغییرات ساختاری را تجربه میکند. این تغییرات شامل افزایش تعداد سیناپسها و تقویت اتصالات بین نورونها است. به عنوان مثال، نواحی مغزی که مسئول کنترل حرکات، تصمیمگیری و پردازش اطلاعات حسی هستند، فعالتر میشوند و این امر به بهبود تواناییهای حرکتی و شناختی کمک میکند.
یادگیری رانندگی نیازمند هماهنگی دقیق بین حرکات فیزیکی و پردازش اطلاعات حسی است. با تمرین مکرر، مسیرهای عصبی مرتبط با این مهارتها تقویت میشوند. به عبارت دیگر، هر بار که فردی یک عمل خاص را در حین رانندگی انجام میدهد، این عمل به تقویت و تسهیل مسیرهای عصبی مربوطه منجر میشود. این فرآیند به مرور زمان باعث میشود که انجام این حرکات به صورت خودکار و بدون نیاز به تفکر آگاهانه انجام شود.
رانندگی یک مهارت تجربی است که نیاز به یادگیری از طریق تجربه دارد. افراد با مواجهه با موقعیتهای مختلف در حین رانندگی، مانند تغییرات آب و هوایی، ترافیک و رفتار دیگر رانندگان، به تدریج تواناییهای خود را تقویت میکنند. این تجربیات به مغز این امکان را میدهند که الگوهای جدیدی را شناسایی کرده و به آنها پاسخ دهد. نوروپلاستیسیتی در اینجا به مغز اجازه میدهد تا بر اساس تجربیات گذشته، تصمیمات بهتری اتخاذ کند.
یادگیری رانندگی همچنین شامل توسعه حافظه است. مغز باید اطلاعات مربوط به قوانین راهنمایی و رانندگی، نشانهها و شرایط جاده را ذخیره کند. نوروپلاستیسیتی به مغز این امکان را میدهد که این اطلاعات را به صورت مؤثر ذخیره و بازیابی کند. با تمرین مکرر، حافظه کاری و حافظه بلندمدت تقویت میشود و این امر به بهبود عملکرد رانندگی کمک میکند.
تمرین و تکرار کلید یادگیری موثر مهارتی مثل رانندگی است. هر چه فرد بیشتر تمرین کند، تغییرات مثبت بیشتری در مغز رخ میدهد. این تغییرات به تقویت مهارتها و افزایش اعتماد به نفس در رانندگی منجر میشود.
توضیحات تکمیلی در مورد روند نوروپلاستیسیتی:
تحقیقات در مورد نوروپلاستیسیتی در مغز بالغ به شدت توسط مشاهداتی تحریک شد که نشان میداد نورونهای مغزی ممکن است به دلیل عواملی مانند تروما یا بیماریهای وابسته به زوال مانند پارکینسون یا آلزایمر بمیرند. میتوان نتیجه گرفت که رشد مغز افراد محدود به دوران خاصی نیست . تحقیقات نوروپلاستیسیتی بدون شک ثابت کرده است که در واقع، مغز صرفاً یک توده نرم و ایستا نیست که در مایع غوطهور است و توسط یک پوسته سخت احاطه شده است.مغز به جای یک توده سلولی ایستا، در واقع یک سیستم پویای شبکههای عصبی است که ظرفیت رشد قابل توجهی در شرایط مطلوب دارد و توسعه آن پس از رسیدن به سن خاصی کامل نمیشود. مغز میتواند رشد کند. مغز میتواند تغییر کند - و با این تغییر، وضعیت عملکردی آن میتواند تغییر کند، مثلا قشر مغز میتواند پس از آسیب و جراحت بهبود یابد و اصلاح و تقویت شود.( Dominick M. Maino, O.D., M.Ed.)
آیا نورونهای مغز بالغ واقعاً میتوانند نوروپلاستیسیتی را نشان دهند؟ پاسخ کوتاه: بله. اکنون مشخص شده است که سلولهای بنیادی و/یا پیشساز عصبی بالغ به طور مداوم در طول زندگی در مناطق مختلف سیستم عصبی مرکزی پستانداران نورونهای جدید تولید میکنند. نوروژنز(تولید سلولهای عصبی جدید) برای برخی از اشکال یادگیری، حافظه و تنظیم خلقوخوی بزرگسالان ضروری است. عبارت "یادگیری مادامالعمر" اکنون باید معنای جدیدی داشته باشد. بزرگسالان میتوانند در طول کل زندگی خود یاد بگیرند. این بدان معناست که ما میتوانیم تفاوت قابل توجهی در زندگی همه افراد، از جمله بزرگسالان، ایجاد کنیم. این یافتهها با درک متداول مبنی بر اینکه ساختار آناتومیکی مغز بالغ با گذشت زمان تغییر نمیکند (به جز تغییرات در شکل و ساختار ناشی از پیری طبیعی یا بیماری) مخالف است. نوازندگان حرفهای مدل ایدهآلی برای بررسی تغییرات پلاستیک در مغز انسان هستند.
در نگاهی علمیتر رشد و افزایش جرم و حجم مغز مبنای دو مفهوم مهم حافظه و یادگیری هستند و اگر مغز توانایی رشد و افزایش حجم نداشته باشد دو فرایند یادگیری و حافظه در افراد رخ نخواهند داد.این افزایش جرم و حجم در مغز با عنوان خاصیت نوروپلاستیسیتی مغز شناخته میشود. نوروپلاستیسیتی به تغییرات ساختاری و عملکردی در سیستم عصبی گفته میشود که به دلیل یادگیری، تجربه، یا آسیب به وجود میآید. این تغییرات میتوانند شامل تغییرات در تعداد و نوع سیناپسها(سیناپس محل ارتباط یک سلول عصبی با یک سلول عصبی دیگر یا سایر سلولهای بدن مثل غدد یا ماهیچه هاست اما در این متن منظور از سیناپس محل ارتباط دو سلول عصبی باهم است.)، تغییر در شکل و اندازه نورونها و تغییرات در الگوهای فعالیت الکتریکی مغز باشند.
پلاستیسیتی مغز میتواند به عنوان "توانایی ایجاد تغییرات تطبیقی مرتبط با ساختار(میلین* دار شدن نورونها و افزایش تعداد دندریتها و آکسونها) و عملکرد سیستم عصبی(تقویت* مدارهای عصبی*)" در نظر گرفته شود. به عبارت دیگر، مغز به عنوان یک ارگان پیچیده، قادر است به طور مداوم با محیط خود تعامل داشته باشد و به این تعاملات پاسخ دهد.
(میلین* (Myelin): یک لایه چربی است که بر روی آکسونهای نورونها قرار میگیرد و نقش حیاتی در انتقال سریعتر سیگنالهای عصبی ایفا میکند.
مدارهای عصبی*: مدارهای عصبی به شبکههایی از نورونها گفته میشود که به یکدیگر متصل شده و اطلاعات را در سراسر سیستم عصبی منتقل میکنند. این مدارها میتوانند شامل نورونهای حسی، حرکتی و بینابینی باشند و به صورت پیچیدهای با یکدیگر تعامل دارند.عملکرد این مدارها پردازش اطلاعات,تنظیم واکنش ها و یادگیری و حافظه میباشد.
تقویت* مدارهای عصبی: تقویت مدارهای عصبی به فرآیندهایی اطلاق میشود که موجب افزایش قدرت و کارایی ارتباطات بین نورونها میشود. این تقویت میتواند به یادگیری و حافظه کمک کند و به طور کلی عملکرد سیستم عصبی را بهبود بخشد. تقویت مدارهای عصبی به بهبود یادگیری، حافظه و عملکرد شناختی کمک میکند.)
تهیه کننده: آرا درویش (روانشناس)